![]() |
دنیاگرایی و انحراف اصحاب، خواص و نزدیکان پیامبر گرامی اسلام
نقش خواص در حرکت جامعه به سمت و سوی معین بسیار پر رنگ است. رهبر معظم انقلاب در یک تقسیم جامعه شناسانه، از این گروه اینگونه یاد میکنند: «[خواص] کسانی هستند که از روی فکر و فهمیدگی و آگاهی و تصمیمگیری کار میکنند؛ یک راهی را میشناسند و دنبال آن راه حرکت میکنند... خواص یعنی کسانی که وقتی عملی انجام میدهند، موضعگیری میکنند و راهی را که انتخاب میکنند از روی فکر و تحلیل است. میفهمند و تصمیم میگیرند و عمل میکنند».1
می توان نتیجه گرفت، کسانی که در برخورد با حوادث اجتماعی، اهل بصیرت و آگاهی اند و خود تصمیم گیرنده اند نه پیرو تصمیم دیگران، خواص نامیده میشوند. یکی از شاخصه های خواص داشتن بصیرت است، بعضی موقع ها ممکن است یک کم سواد دانشگاه نرفته از یک دانشگاه رفته یا حوزوی رفته بصیرت بهتری از اوضاع داشته باشد.حضرت علی(ع) فرمودند:
«ذهاب البصر خیر من عمی البصیره»؛2 نداشتن چشم از کوردلی و نداشتن بصیرت بهتر است.
و در روایتی از حضرت علی(ع) وارد شده است که: «فقدُ البصر اهون من فقد البصیره»؛3 نابینایی آسانتر از کوردلی است.
رهبر معظم انقلاب، «حرکت خواص، به دنبال خود حرکت عوام را میآورد... یک وقت یک حرکت بجا، تاریخ را نجات می دهد؛ گاهی یک حرکت نابجا که ناشی از ترس و ضعف و دنیاطلبی و حرص برای زنده ماندن است، تاریخ را در ورطه گمراهی میغلتند... اگر خواص، در هنگام خودش، کاری را که لازم است، تشخیص دادند و عمل کردند، تاریخ نجات پیدا میکند و حسین بن علیها به کربلا کشانده نمی شوند.»4 «وقتی که خواص طرفدار حق در یک جامعه یا اکثریت قاطعشان آنچنان میشوند که دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا میکند، از ترس جان، از ترس از دست دادن مال و از دست دادن مقام و پست، از ترس منفور شدن و تنها ماندن، حاضر میشوند حاکمیت باطل را قبول کنند.»5 بدیهی است اگر خواص در تشخیص صواب از خطا دقت داشته باشند و همت خود را در راستای آنچه که به صلاح جامعه و تاریخ است، استوار سازند، عوام نیز پیروی مینمایند؛ زیرا خواص در همه ابعاد فکری، رفتارهای فردی و اجتماعی و سایر شئونات، مقتدای عوام هستند. نتیجه چنین عملکردی، تعالی جامعه و سعادت مردم است، در غیر این صورت، نتیجهای جز تباهی و انهدام نخواهد داشت.
خواص، در هر جامعه ای به لحاظ تبعیت و عدم تبعیت از حق، به خواص حق و خواص باطل تقسیم میشوند. خواص حق نیز دو دسته اند: دستهای که به هنگام انتخاب بین دین و دنیا (در شرایط حساس جامعه)، جانب دین را گرفته و از دنیا و متاع آن چشم میپوشند و گروهی که جانب دنیا را ترجیح داده و دین را به دنیا میفروشند؛ یعنی در عین اینکه حق را شناخته و در مواقعی از آن طرفداری هم کردهاند، اما در مواقع لازم و حساس، انتخاب برتر را از میان این دو مقوله، دنیا و متاع آن قرار دادهاند. اما آنچه مهم است توجه به عوامل این انحراف است؛ یعنی چه علل و عواملی باعث میشود که این دسته از خواص از حق عدول کرده و به گونهای تغییر موضع دهند که نسبت به دین یا بیتفاوت بوده و یا در مقابل آن قرار گیرند. در تاریخ اسلام کم نیستند افرادی که وقتی افشای حق و یاری آن لازم بود، کتمانش کردند و حتی در مقابل آن قد علم نمودند؛ نام افرادی مانند طلحه، زبیر و... که اینگونه عمل کردند، هیچ گاه از تاریخ اسلام محو نخواهد شد. بسیاری از خواص کوفه که مسلم و پس از او، حضرت سیدالشهدا(ع) را تنها گذاشته و حتی با آنها به جنگ برخاستند، کسانی بودند که حقیقت را میدانستند و حق و باطل بر آنها مشتبه نبود.
رهبر معظم انقلاب هم در این خصوص فرمودند: «وقتی که خواص طرفدار حق در یک جامعه ـ یا اکثریت قاطعشان ـ آن چنان میشوند که دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا میکند، از ترس جان، از ترس از دست دادن مال و [از دست] دادن مقام و پست، از ترس منفور شدن و تنها ماندن، حاضر میشوند حاکمیت باطل را قبول کنند و در مقابل باطل نمیایستند و از حق طرفداری نمیکنند و جانشان را به خطر نمیاندازند. وقتی این طور شد ـ اولش با شهادت حسین بن علی(ع) با آن وضع، آغاز میشود و آخرش هم...»6ا
ایشان می فرمایند: اساتید دانشگاه، فرزانگان و نخبگان علمی در هر کشوری میتوانند سررشتهدار حرکت مردم شوند؛ البته به شرط اخلاص، به شرط شجاعت، به شرط نترسیدن از دشمنان. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر تنبلی آمد، کار خراب خواهد شد. اگر ترس نبود، شجاعت بود، اگر طمع نبود، اگر غفلت نبود، هوشیاری و بیداری بود، آن وقت کار درست خواهد شد.۱۳۹۱/۰۹/۲۱
رهبر انقلاب می فرمایند: وقتی که خواص طرفدار حق در یک جامعه یا اکثریت قاطعشان آنچنان میشوند که دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا میکند، از ترس جان، از ترس از دست دادن مال و از دست دادن مقام و پست، از ترس منفور شدن و تنها ماندن، حاضر میشوند حاکمیت باطل را قبول کنند.»7
روح معنویت که در توجه به خدا پیدا میشود، خود به خود از بین میرود و آنجاست که ماجرای سقیفه به راحتی و بدون هیچ دغدغهای شکل میبندد و سفره خواران این ولیده نامبارک تا سالها از نشستن بر سر این سفره و تناول از آن خسته نمیشوند تا آنجا که اهلبیت پیامبر(ص) به مسلخ شهادت بروند.
در حادثه عاشورا نیز مهمترین عامل انحراف خواص، دنیاپرستی و دل سپردن به ظواهر و جاه و مقام دنیا بود. نگاهی گذرا به موضعگیری طلحه و زبیر به عنوان دو صحابی رسول خدا، به حقیقت تلخ دنیاگرایی خواص دلالت دارد. این دو تن، از یاران پیامبر و از خواص مثبت بودند، اما پس از پیامبر(ص) در معرکه انتخاب دین یا دنیا و حق یا باطل، حق را رها کردند و از خواص جبهه باطل شدند. مسعودی در مروج الذهب درباره دنیاگرایی این دو تن، چنین مینویسد: «در دوران عثمان، گروهی از صحابه به ساختن خانهها و جمع ثروت پرداختند. زبیر بن عوام یکی از آنها بود. او خانهای در بصره ساخت که تاکنون (سال 332ه.ق) معروف است. خانههایی نیز در مصر و کوفه و اسکندریه بنا نهاد. دارایی او بعد از وفاتش پنجاه هزار دینار، هزار اسب و هزار بنده و کنیز بود. طلحه نیز خانهای در کوفه در محل کناسه ساخت که به دارالطلحتین معروف است. درآمد روزانه او از غلاّت عراق، هزار دینار بوده است. بعضی هم بیشتر گفته اند. او در ناحیه شراة بیش از این درآمد داشت. خانها ی در مدینه ساخت که آن را با آجر و گچ و شیشه بنا کرده بود.»8
قطه اوج زوال معنویت، در زمان یزید بود؛ چرا که وی آشکارا به مبارزه با دین خدا برخاست، حاکمیت وسیع اسلام را تصرف کرد. از سویی، مردم هم که به فرمایش حضرت علی(ع) در خطبه 210 «معالملوک و الدنیا» هستند، گوهر گرانمایه معنویت را به بهانههای سخیف فروختند و آنگونه شد که خواص آن زمان در عین اینکه حسین(ع) را میشناختند و حدیث پیامبر(ص) را در حق او و برادرش شنیده بودند که: «الحسن و الحسین سید الشباب اهل الجنه»، به مقاتله با او پرداختند.9
1 - (از بیانات مقام معظّم رهبری در تاریخ 75/3/20، در جمع فرماندهان لشگر 27محمدرسولاللّه (ص).
2- عبدالواحد آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ج 1، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1407ق، ص364.
3 - همان، ج 2، ص57.
4 - (از بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ 75/3/20.)
5 - همان
6 - همان
7 - همان
8 - (مسعودی، مروج الذهب، ج 3، تحقیق عبدالامیر مهنّا، بیروت، مؤسسه اعلمی للمطبوعات، 1411ق، ص81.)
9 - برای مطالعه بیشتر ر.ک: محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 3، دفتر نشر فرهنگ اهلبیت(ع)، ص 199، حدیث 16، باب نکوهش دنیا.
نظرات شما عزیزان:

